شاهکار

سرگرمی و معماری

شاهکار

سرگرمی و معماری

جک

غضنفر زنگ می زنه فرودگاه و می گه: شیراز تا تهران چقدر راهه؟ کارمنده می گه: یه لحظه... غضنفر می گه: خیلی ممنون! و قطع می کنه.


به ترکه میگن بچه کجایی میگه بچه u.s.a همه تعجب می کنن می گن یعنی چی؟؟؟ میگه یعنی:یونجه زار های سر سبز آذرباییجان !!!!!!

«سازمان تبلیغات اسلامی آمریکا اعلام کرد:جمعه ها مراسم نوحه خوانی شهدای 11 سپتامبر برگزار می شود.مکان:مهدیه واشنگتن با حضور مداح اهل حال:حاج مایکل جکسون و حاجیه جنیفر لوپز
هیئت رزمندگان غرب تگزاس»

بقیه در ادامه......

یارو عروسی میکنه میره پیش دکتر میگه:آقای دکتر زن من هامله نمیشه!دکتر سوال میکنه :میگه چند وقت عروسی کردی؟
میگه ده روز !!!دکتر میگه پدرسگ زن گرفتی یا زود پز؟!!!

یدونی فرق نخود با پس گردنی چیه؟ . . . اولیو اگه بخوری میگوزی ، دومیو اگه بگوزی میخوری

غضنفر ماکسیما میخره ، رنگ آبی بهش میزنه ، میگه آهان الان شد نیسا

غضنفر سوار سمندمیشه ، دستگاه سخنگوی ماشین میگه : درب خودرو باز است . غضنفر میگه درو بستم خوشگله . بگو کجا قایم شدی


این تصویر یه نافه
................
...... . .......
................
بی تربیت پایین تر از ناف دنبال چی می گردی !

یکی جبهه بوده از هر طرف خمپاره می یومده .یکی داد می زنه می گه : سنکر بگیرید .یارو از اون ور می گه : واسه من بربری بگیرید

یه روز زمان جنگ موشکی زدند بغل حمام زنانه زنها لخت از حمام فرار کردن روز بعد جوانها شعار دادند:جنگ جنگ تا پیروزی - صدام بزن جا دیروزی.

پسرى براى هدیه تولدش از پدرش تقاضاى یک هفت تیر واقعى داشت.
پدر: چى؟ عقل از سرت پریده؟
پسر: من یک هفت تیر درست و حسابى واقعى مى‏خواهم که بتوانم با آن خوب شلیک کنم.
پدر: دیگه بسه، حرف حرفه منه یا حرف تو؟
پسر: البته تو پدر، اما اگر یک هفت تیر واقعى داشتم

حیف نون چند روز پشت سر هم می رفت گچ سوسک کش می خرید. مغازه دار ازش می پرسه چرا اینقدر گچ سوسک کش می خری؟ حیف نون می گه: آخه هرچی اینا رو پرت می کنم به سوسکها نمی خوره!


حیف نون آرپیجی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش. شلیک می کنه، بر می گرده می بینه همه ی خودی ها مُردن! می گه ببین خودی ها رو که این جوری کرده با دشمن چه کار کرده!


حیف نون سوار تاکسی میشه در رو نمی بنده. راننده می گه: در رو ببند. حیف نون می گه: زرنگی؟ می خوای دربست حساب کنی؟

ه روز یه ترکه میره خواستگاری
پدر دختره میپرسه: خونه داری؟؟ ترکه میگه نه
میپرسه: ماشین داری؟؟؟ ترکه میگه: نه میپرسه کار داری؟؟؟ ترکه میگه نه
هر چی میپرسه ترکه میگه ندارم
پدر دختره میگه پس چی داری که اومدی خاستگاری؟؟؟ ترکه میگه: پشت مو رو حال می کنی

اگه گفتی بزرگترین آرزوی یه جوجه تیغی چیه؟
اینکه یکی محکم بغلش کنه!

یه رشتی یه کتاب می نویسه اول کتابش برای احترام می نویسه:تقدیم به پدرم که صمیمی ترین دوست بابام بود

میدونید قزوینی ها کی میرن شمال ؟ فصل برداشت محصول

ارو رو آدمخورا میگیرندش، رئیس شون میگه: این رو پوستش رو بکنید تا ازش قایق درست کنیم.یارو چاقو را بر میداره و چند بار فرو میکنه توی شکمش. ازش میپرسن چرا همچین کردی؟ میگه: قایقتون رو سوراخ کردم!!!

غیرت به زنش میگه: خانم جان دوست داشتی مرد بودی؟ زنه میگه: نه، دوست داشتم تومرد بودی

زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟ شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم. زن: خوب، پس چی شد؟ شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه. زن: کیو خوشبخت کردی؟ شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه!

به بزه می گن چرا زنگولت صدا نمی کنه؟ می گه گذاشتمش رو ویبره

مردی میره پیش کشیش تا اعتراف کنه میگه:من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خود پناه دادم

کشیش می گه: خوب این که گناه نیست !

مرد می گه : ولی من بهش گفتم به خاطر هر هفته که خونه من بمونه باید ۵ دلار بپردازه!

کشیش می گه : درسته تو کارت خوب نبوده ولی تو کارت رو با نیت خوبی انجام دادی!

مرد می گه : اوه متشکرم فقط یه سوال دیگه ....

کشیش: بگو فرزندم

مرد می گه : آیا باید بهش بگم جنگ تموم شده!!!!

در زندگی راههای زیادی برای رسیدن به آزادی هست فقط باید بهای آن را پرداخت رسالت تا آزادی 800تومان انقلاب تا آزادی 300تومان تجریش تا آزادی 1000تومان

زن رشتیه
مشغول بودن! شوهرش سر می رسه یا رو را دنبال می کنه میزنه طرف رو له و لورده میکنه.زنش میگه عجب غیرتی. رشتیه میگه اگه تو هم با کفش بیای بالای تخت همین بلا را سرت
میارم !!!


رشتیه داشته با پسرش از
یک دهی رد میشده، پسرش ازش میپرسه: باباجون، چرا این آقاهه داره پستونای این گاوه
رو میماله؟!رشتیه میگه: واسه اینکه این آقا میخواد این گاوو بخره، میخواد مطمئن شه که مریض
نیست.پسره یهو هول میکنه، میگه: ااابابایی یعنی اکبرآقا هم میخواد مامانو بخره؟!

یه رشتیه روی در خونش نوشته بود: ورود افراد زیر ۱۸ سال ممنوع ! میگن چرا این رو نوشتی ؟! میگه آخه ناموس که بچه بازی نیست !!!-

یه رشتیه می خواد سر مچ زنش رو بگیره با دوستش قلاب میگیره وقتی میره بالا با خنده میاد پایین دو سه بار همین کار رو می کنه تا اینکه دوستش عصبانی میشه میگه خب چیه چرا میخندی؟ میگه آخه تا حالا کون عباس آقا بقالی رو لخت ندیده بودم


رشتیه به دوستش میگه تهران عجب جاییهااا…… از در ترمینال که می ری بیرونبا یه ماشین آخرین سیستم می یان دنبالت . بعد می برن بهترین رستوران شام می دن از اون ورم دربند و درکه و قلیون و حال بعدم بهترین هتل و چه تختی و رخت خوابی .. صبحم کلی پول می زارن تو جیبت و .. رفیقش می گه : برو بابا تو که تاحالا تهران نرفتی می گه: من نرفتم خانمم که رفته


زن رشتیه تو اتاق خواب لخت و برهنه داشته با ۲نفر حال میکرده که یهو شوهرش وارد خونه میشه. یکی میره زیر تخت یکی دیگه هم میره بالای کمد. شوهره میاد تو اتاق به زنش میگه چرا لختی؟ زنش با گریه میگه اخه یه دست لباس که بیشتر ندارم تو خونه درش میارم که کهنه نشه.شوهره میگه ناشکری نکن اون بالایی میده. زنش میگه یه بار شد تو زندگیمون منو ببری مسافرت؟ همش میگی پول ندارم. شوهره میگه جور میشه اون بالایی میده. زنش میگه موبایل چی کی قول دادی برام بخری؟ خریدی؟ شوهره بازم میگه غصه نخور اون بالایی کریمه خودش برامون جور میکنه. که یهو اونی که بالای کمد قایم شده بود میپره پائین و میگه مردک مگه فقط من بازنت حال کردم که هرچی زنت میگه من باید جور کنم فکر کردی اونیکه زیر تخته نشسته بود و تماشا میکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رشتیه میاد خونه، میبینه یک مردک لندهور لخت مادرزاد تو اتاق خواب نشسته! خلاصه خیلی غیرتی میشه، میگه: مردک الندگ! تو خونه من چه غلطی میکنی؟! مرده میگه: والله آقا من داشتم با این خانم همسایه بالایی حال میکردم، که یهو شوهرش اومد، منم به شما پناهنده شدم. رشتیه دلش میسوزه، میگه: اشکال نداره، والله منم دل خوشی ازین طبقه بالایی ندارم. خلاصه کلی مرام میگذاره و یک دست لباس و یک مقدار پول تاکسی میده به مرده و با سلام وصلوات راهیش میکنه. یکی دو هفته بعد، رشتیه داشته تو حیاط خونش قدم میزده، یهو دو دستی میکوبه تو سرش، میگه: ای بر پدر آدم دروغگو لعنت! منزل ما که فقط یک طبقه‌س

از رشتیه میپرسن: چه روزایی با زنت حال می‌کنی؟ میگه: همه روزا بجز پنجشنبه و جمعه‌ها! میپرسن چرا؟! میگه: اووو! پنج شنبه جمعه اونقدر شلوغه که ژتون گیر خودمم نمیاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد