شاهکار

سرگرمی و معماری

شاهکار

سرگرمی و معماری

زندگی

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه

به من نیاموخت که

چگونه زندگی کنم.....تو نیز به من آموختی چگونه دوستت بدارم

اما به من نیا موختی که چگونه تو رو فراموش کنم

بقیه در ادامه......

کاش می شد هیچ کس تنها نبود

کاش می شد دیدنت رویا نبود

گفته بودی با تو می مانم ولی

رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

سالهای سال تنها مانده ایم

شاید این رفتن سزای ما نبود

باز هم گفتی که فردا می رسی

کاش روز دیدنت فردا نبود

****************************

دلـــــم گــــرفته است

بـــه ایــــــــوان مـــــی روم

و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم

چــــــراغهــــای رابطه تـــاریکنـــــد

چراغهای رابطه تاریکند

کسی مـــرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد

کسی مـــرا به میهمانی گنجشکها نخواهــــد بـــرد

پــــرواز را به خاطر بسپار

پــــــرنــــده مـــردنـــــی است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آسمـــــون دل من آبـــــی نیست


دل من از عاشقی خالی نیست


بی کس و تنهام ولی


تنهاییم عالمیست


تنهایــــی رنجیست عـجیــب


اما دلم مایوس نیست


فردا از این دنیا میرم


اما کسی پیشم نیست


مرده که تنها نمیشه

مردن دوای تنهاییست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زمان بس کند می گذرد برای آنان که در انتظارند بس تند می گذرد برای آنان که می ترسند بس طولانی است برای آنان که در اندوهند و بسی کوتاه برای آنان که سرخوشند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد