شاهکار

سرگرمی و معماری

شاهکار

سرگرمی و معماری

جک2

ترکه داشته امتحان رانندگی میداده. سرهنگه ازش می پرسه: اگه یه نفر وسط خیابون بود، بوق میزنی یا چراغ؟ ترکه میگه: برف پاک کن جناب سرهنگ! سرهنگه کف می کنه می پرسه: یعنی چی؟ ترکه میگه: یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف


به ترکه می گن : شما آشغالاتون رو تو چی می ریزید ؟
می گه : لای نون
می گن : لای نون ؟
می گه : نمی دونم ، لای نون یا نای لون


ترکه از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. ترکه می گه: آهان فهمیدم، شلنگه


دکتر از ترکه میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور


ترکه زنگ میزنه 118 میگه: شماره غضنفر رو دارید، یارو میگه: نه، بعدش ترکه میگه: پس من میگم تو یادداشت کن

بقیه در ادامه

از ترکه می پرسن نخست وزیر به انگلیسی چی می شه؟
می گه :First And Under !!!


به ترکه میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!


ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌ پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!


ترک میشینه تو تاکسی، راننده بهش میگه: داداش دستت لای در گیر نکنه. ترکه هم میاد آخر مرام بگذاره، میگه: داداش سرت لای در گیر نکنه

به لره میگن تو چرا ریش نداری؟ میگه من به مامانم رفتم!


صرف فعل نشستن به گویش لری: مو بنشینم، تونم بنشینی، اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید، دیه جا نی اونا بنشینن!


یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه: سبز - آبى - قرمز ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!!!


تو اتاق عمل بیمارستان مغز یک میوه فروش رو با یک روضه خوان عوض میکنن . بعد از بهبودی رفتن دیدند میوه فروشه میگه اگه خدا بخواد سیب کیلو 300 تومان و . . . رفتند مسجد دیدند روضه خونه تند تند دستاشو به هم می زنه و میگه بدو بدو که امام حسینو کشتند . . .


مادر پسره براش میره خواستگاری، پدر دختره میپرسه خوب پسرتون چه کاره هست؟
مادره میگه: پسرم دیپلماته پدر دختره میگه: اوه چه عالی! یعنی چی؟ مادره میگه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش گرفته همینطوری ماته


یارو لنگ بوده با کشتی میره سفر... وقتی برمیگرده رفیقش میگه خب سفر خوش گذشت؟؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم هی می گفتن لنگرو بندازین تو آب


از بچه یه آخونده میپرسن بابات چیکارست روش نمیشده بگه آخونده میگه کمربند مشکی قرآن داره


رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!


به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانک رو میدم!


از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم!


دو تا سوسک پولدار ازدواج می کنند. ماه عسل میرن توالت فرنگی!


مبانی کامپیوتر: آن بخش از یک سیستم را که می‌توان با چکش خرد کرد، سخت‌افزار و آن قسمت را که فقط می‌توان به آن فحش داد، نرم‌افزار می‌گویند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد